در حالی که به شدت گرسنه ام همه چیز رو باهم قاطی کردم
و خوردم ð
زندگی خوابگاهی همینش بده که اگه خودت به
فکر خودت نباشی هیشکی به فکرت نیستð
خلاصه تو تگرگ و بارون بدون اینکه بفهمم با دمپایی
و جوراب ð¤ رفتم بیرون
چیکار کنم خب سردم بود ð
خلاصه که برگشتم نودل درست کردم و یکمم
خامه و عسل خوردم ولی هنوز هم گرسنه ام
چقدر این گرسنگی های یهویی بدهð
یکم استراحت میکنم بعد میرم به ادامه
کارام میرسم
خدایا شکرت برای این هوا قشنگð
ð»ð»ð»ð»ð»ð»
راستی یادم رفت بگم کاش منم مثل هم اتاقی هام
همینقدر فارغ از غم دنیا بودمð
افسوس که باید درس بخونم
انقدر پسربازی تو سن کم والا نوبرهð
برچسب : نویسنده : oshkooolo بازدید : 29