پرواز تا باشگاه

آقا من دیگه خسته شدم از گرما, ...ادامه مطلب

خیلی برام عجیبه امروز بخش زیادی از روزمو تو اینستاگرام بودم متاسفانه یا خوشبختانه یه بلاگر پیدا کردم که میخواست پکیج شو بفروشه و مدعی بود که توانسته به درآمد ۳۰۰ میلیونی برسه از طریق آموزشش البته دو نفر رو میشناسم اینجوری راستش سرفصل محتواهارو نگاه کردم دیدم با اغلبش آشنام, ...ادامه مطلب

من یه ماشین افرود میخوام که باهاش برم کمپ ‏یه اکیپ مثه سریال فرندز میخوامیه مسافرت پر عشق و حال ‏برف ده سانتی میخوام که باهاش آدم برفی درست کنم؛هیجان بچگی مو میخوام...ذوق نخوابیدن بچگی هاموبرای رفتن به سرزمین عجایب :))) ماسال میخوام خودمو بندازم تو ابرا؛یه عالمه گلدون خوشگل میخوام؛یه جعبه میخوام پر از اکسسوری؛لاک بنفش میخوام؛قدم زدن بدون روسری و شال میخوام:)پابرهنه راه رفتن رو ماسه های دریا رو میخوام؛ذوق واقعی دم عید و میخوام؛‏بغل میخوام از اونا که انگار دوتا قلب داری؛رسیدن میخوام بعد این همه دوییدن... برچسب ها: خودم نوشت بخوانید, ...ادامه مطلب

واقعا برام عجیبه شادمهر چطوری حال دلمونو  میفهمه آهنگ میده بیرون؟ این حجم از نزدیکی محتوا یه آهنگ با زندگی آدمها واقعا عجیبه , ...ادامه مطلب

امروز امیر خان عروسیه...   ما هم دعوت بودیم اما نرفتیم....   امروز همه به نوعی حالشون خوبه...   اما من داغون دنیام ، از همه چی سیر شدم   هیشکی نیست به حرفام گوش کنه خسته ام....   , ...ادامه مطلب

بالاخره تولــــــــــــد گرفتم     ادامه ی مطلب     کاش یهویی وبلاگتونو حذف نکنین   من خیلی بهتون وابسته میشم   یهو که حذف میکنین دلم میگیره احساس غریبی میکنم       رسیدم به جایی که بدنم از داخل میسو, ...ادامه مطلب

یک هفته ایی بود (البته به جز دیشب) که اسهال-استفراغ-تب و لرز همراه با دونه های ریز روی بدنم که روی بدنم نقش بسته بود داشتم نمیدونم چم شده بود بس که بالا آورده بودم جرات نداشتم چیزی بخورم به اصرار که نه... به خاطر جیغ و داد مامانم بالاخره دکتر رفتم اونم ساعت 10شب... دکتر با بهت گفت یک هفته اس اینجوری هستی؟ گفتم آره...گفتم این ی هفته کجا بودی؟ آستین تو  بزن بالا ببنیم فشارتو! حقیقت این بود که من یک هفته با چایی  نبات و ترس از آمپول سر کرده بودم. یاد دانشگاه و باشگاه و کارام افتادم  گفتم سرم شلوغ بود حوصله نداشتم دکتر گفت :خب خانوم رئیس جمهور 3 تا آمپول یا ی سرم؟؟ گفتم :قرص گفت: سرم .... بعدم ترکمنی زیر لب غرغر کرد که نفهمیدم چی گفت! کار از کار گذشته بود روی تخت دراز کشیده بودم و پرستار  دستمو گرفته بود. چندشم شد پیش خودم گفتم اگه الان تهران بودم حتما بیمارستان بقیه الله یا نجمیه بودم حداقل دست نامحرم بهم نمیخورد... جلاد 3 جای تنمو سوراخ کرد آخرشم هیچی رفت ی سوزن آورد یادش بخیر مادر بزرگم باهاش لحاف میدوخت... جلوی صورتمو گرفته بودم تا کسی اشک هامو نبینه زیر لب میگفتم:خدایا چیکار کردم ؟چه بدی  در حق تو کردم ....خدایا منو ببخش  جلاد خان ریز ریز میخندید آخرشم گفت: نترس با سوزن کسی نمرده خواستم بگم این سوزن و , ...ادامه مطلب

دلم واسه خانومم گفتن های یک نفر تنگ شده     خانومم موهاتو بکن تو.     خانومم مانتوت تنگه.     خانومم دیر اومدی.     خانومم موهاتو بالا بستی.     خانومم لاک نزن.     خانومم شیطونی نکن.     هههههی یادش بخیر.     ناظم مدرسمون رو میگم.     ها؟چیه؟چرا اینطوری نگاه میکنی؟     خب دلم تنگ شده براش.,دلم تنگه,دلم تنگه پرتقال من,دلم تنگه مثل ابرای تیره,دلم تنگه مهستی,دلم تنگه برات,دلم تنگه براي گريه كردن,دلم تنگه گل نازم,دلم تنگه خدایا,دلم تنگه خدا,دلم تنگه برادر جان ...ادامه مطلب