یه عادت بدی که دارم اینه که وقتی از خوابگاه میام خونه فکر میکنم فقط باید استراحت کنم , ...ادامه مطلب
انگار هر چی بزرگ تر میشی دیگه دوست نداری با بقیه دردل کنی نمیدونم شایدم اثرات خوابگاه یا PMS یه حال عجیبی ام نمیتونم توصیفش کنم من چم شده, ...ادامه مطلب
دیروز آشتی کنون سمت خانواده پدری دعوت بودیم , ...ادامه مطلب
روزام داره به کسل کننده ترین حالت ممکن سپری میشه و این بی پولی عجیب داره بهم فشار میاره با بابا بحثم شد نمیدونم کی میخواد عقاید مزخرفشو کنار بزاره مامان هم بدتر از اون...تنها بخش خوشحال کننده الانم برفیه که داره میباره دلم عجیب و غریب گرفته و دارم دیوونه میشم چی فکر میکردیم و چی شدچقدر این روزها یه چیزی خالیه...فکر میکردم امسال خوشحال ترین آدم دنیا باشم اما انقدر دغدغه این وسط بود که فرصت نکردم خوشحالم باشمðبازم شکر...خدا جونم من جز تو کسیو ندارم که خواسته هامو بهش بگم ...میدونم که از خواسته های دل من خبر داری ناامیدم نکن ð±ð¸Ø¨Ø±Ú†Ø³Ø¨â€ŒÙ‡Ø§: بخوانید, ...ادامه مطلب
در حالی که به شدت گرسنه ام همه چیز رو باهم قاطی کردمو خوردم ðزندگی خوابگاهی همینش بده که اگه خودت به فکر خودت نباشی هیشکی به فکرت نیستðخلاصه تو تگرگ و بارون بدون اینکه بفهمم با دمپایی و جوراب ð¤ رفتم بیرونچیکار کنم خب سردم بود ðخلاصه که برگشتم نودل درست کردم و یکمم خامه و عسل خوردم ولی هنوز هم گرسنه ام چقدر این گرسنگی های یهویی بدهðیکم استراحت میکنم بعد میرم به ادامه کارام میرسم خدایا شکرت برای این هوا قشنگðð»ð»ð»ð»ð»ð»راستی یادم رفت بگم کاش منم مثل هم اتاقی هام همینقدر فارغ از غم دنیا بودمðافسوس که باید درس بخونم انقدر پسربازی تو سن کم والا نوبرهðبرچسب‌ها: بخوانید, ...ادامه مطلب
حس و حال عجیبی رو این روزها دارم روزهای که از لحاظ درسی به شدت درگیرم و این رو خود استاد ها هم میفهمن که چقدر این درس ها سنگینن...از لحاظ جسمی گرسنه ام دلم غذای گرم میخواد ولی وقتی میبینمش دوست ندارم یا دل و دماغ غذا درست کردن ندارم ð¤از لحاظ روحی دلم یه بغل سفت و محکم میخواد که مچاله شم توش نه بغض دارم نه گریه فقط میخوام آروم شمدارم کم میارم کم کمðآقای ح گفتن برگرد خونه آخر هفته ولی واقعا نمیشد و این شد که من الان اینجامð¥ºکاش امشب ح وقت آزاد داشته باشه بشوره این خستگی هارو واقعا داغونم...برای زبان هم نمیدونم چطور باید شروع کنم برچسب‌ها: بخوانید, ...ادامه مطلب
امروز رفتم باشگاه موقع برگشت یه دختره دستمو گرفت گفت کلاس چندمی؟ðگفتم: چطور؟ð¤گفت میخوام بدونمðگفتم من مدرسه نمیرمðخلاصه که اومدم خونه حدس میزدم اعصابم چرا از دست فامیلای بابام شکار بودم خلاصه که ترکشش بهمون خوردðبرچسب‌ها: بخوانید, ...ادامه مطلب
آزمایش خون جوابش اومد برعکس تصورم که فکر میکردمکم کاری تیروئید دارم نه تیروئید نداشتم, ...ادامه مطلب
مامان برگشتصبح رفتم مدرسه باز با یه دانش آموز بی ادب سروکله زدم امروز ارزشیابی فارسی داشتماردیبهشت به شدت پرکاری رو در پیش دارماز بچگی همیشه اردیبهشت هام پرکار بود امسالم همینههدیه های آسمان و قرآن تموم شده فقط علوم و ریاضی و فارسی مونده که فردا احتمالا درس آخر فارسی رو بدم ریاضی هم همینطور احتمالا تا پایان هفته دیگه یکی دو صفحه از کتاب ها بمونه چشمام میسوزه قراره باشگاه رو شروع کنم خیلی باد کردم بسه بخور و بخواب بابا هندونه گرفته برم بشینم پیششون شام نخوردم ولی بازم انگار معده ام پره, ...ادامه مطلب
دیشب تا الان کلا ۳ ساعت خوابیدم یه ربع پیش بیدار شدم چایی گذاشتم , ...ادامه مطلب
بعد چند سال دارم روزه می گیرم امیدوارم بتونم... امیدوارم خدا قابل بدونه... حس قشنگیه برچسب ها: یهویی نوشت چهارشنبه نهم فروردین ۱۴۰۲ | 4:40 | Z-S | بخوانید, ...ادامه مطلب
دو هفته ای هست که هر روز به هر مصیبتی شده ۵ ساعت درس میخونم صبح ها مدرسه, ...ادامه مطلب
فکر کنم قراره اینترنت رو قطع کننقراره یه عالمه هشتک اضافه بشهقراره داغ یه عالمه آدم به دلمون بمونه حساب کردم تو این مملکت فقط حق داری ۲ دقیقه آرامش داشته باشی فقط دو دقیقه, ...ادامه مطلب
اینترنت هم شده عین حموم های قدیمیا باید سر صبح بری یا آخر شب, ...ادامه مطلب
گاهی وقت ها هم هست هیچ کار نمیکنی گاهی باید یکم تو خودت باشی دیگه, ...ادامه مطلب